قلعه بابک و کوه جاویدان در ۵۵ کیلومتری شمال شهرستان اهر و در ۴ کیلومتری جنوب غربی کلیبر واقعند. این قلعه یادآور رشادت های سردار معروف ایرانی بابک خرمدین رهبر گروه سرخ جامگان است. تاریخ و طبیعت در این منطقه از ارسباران به هم پیوند خورده است. سفرنامه قلعه بابک ، پیوند تاریخ و طبیعت
روز پنجشنبه ۱۳ خرداد سال ۱۳۹۵ شمسی در هوایی نیمه ابری که در زیر طلیعه های خورشید صبحگاهی رنگ طلایی به خود گرفته و جلوۀ زیبایی به طبیعت و خلقت خداوندی داده است، سوار بر مینی بوس شهر زنجان را به سمت بستان آباد در جادۀ اتوبان ترک می کنیم.
نسیم صبحگاهی در میان مزارع کنار جاده حضور خود را به رُخ رهگذران می کشد و نوید روزی پُربار و سرشار از خاطره را می دهد ، با اینکه بارش گاه و بیگاه باران حرکتمان را در جاده کُند می کند اما در لطافت هوا می افزاید ، مزارع گندم در زیر نم نم باران و وزش ملایم باد به رقص سما در آمده و دست نیایش به آسمان باز می کنند و خداوند را از بارش رحمت شاکر می شوند .
قلۀ کوههای دور دست سهند بسان دختران دم بخت چارقد سفید بر سر از لابلای ابرها سرک می کشند و خودنمایی می کنند ، قلم عاجز از بیان این همه زیبایی است و به قول شهریار سخن :
( اوردا « مانی » دایانیب قالمیش او صورتلره مبهوت )
با کوچ ابرها خورشید حضور خود را در آسمان آبی اعلام می کند و بر گرمای طبیعت و جمع درستانه و صمیمی گروه می افزاید ، ساعت ۳۰/۱۰ صبح از اتوبان خارج شده و وارد جادۀ قدیم می شویم ، پس از سوخت گیری و استراحتی کوتاه ، دوباره به راه ادامه می دهیم ، گردنۀ شیبلی را پشت سر گذاشته و نرسیده به شهر تاریخی تبریز تغییر مسیر داده ، وارد جادۀ اهرمی شویم .
ساعت دوازده ظهر شهر اهر را پس از خرید میوه و تنقلات به سمت شهر باستانی کلیبر ترک می کنیم ، هوا کاملأ ابری است و هر چقدر در پیچ و خم جاده به سمت ارتفاع می رویم هوا خُنک تر می شود. کوهها و دشتهای اطراف به دلیل وضعیت اقلیمی و آب ، هوایی انباشته از گیاهان مختلف با گلهای رنگارنگ پراکنده می باشد ، انگار خداوند لایزال فرشی با زمینۀ سبز و گلهای الوان و نقشی بی بدیل در منطقه گسترده است که با ترنم باران جلوه گری می کنند .
ساعت ۳۰/۱۳ به شهر باستانی کلیبر وارد می شویم و پس از اقامۀ نماز در مسجد جامع شهر به سمت قلعۀ بابک حرکت می کنیم ، ارتفاعات مملو از جنگلهای بکر و سرسبز می باشد که بخشی از آن در مه فرو رفته است . هوا چنان عالی و بی نظیر است که به روح آدمی جلاء می دهد و انسان را به وجد می آورد . پس از اتراق در محوطه ای باز و با صفا و صرف ناهار برای حرکت به سمت قلعه بابک مهیا می شویم .
گروه با نظم خاص همیشگی راه قلعه را در پیش می گیرد و آرام آرام سربالایی ها را یکی پس از دیگری طی می کنیم ، سپاه ابرهای تیره در حال پیشروی و تصرف ارتفاعات هستند و بسان دو دلداده درهم می آمیزند و قلۀ کوهها را در آغوش می کشند . زیبائیها و شگفتیهای طبیعت هر لحظه در حال تغییر و دگرگونی است ، انگار نقاش ازلی قلم به دست قدرت و صلابت خود را به رُخ بینایان می کشد تا بشناساند که غیر او نیست خالقی و یکتاست در خلقت …؟
گروه آنقدر مبهوت زیبائیها شده است که خستگی و سختی راه را حس نمی کند ، در مسیر راه لحظاتی را در آلاچیقی که توسط یک فرد بومی برپا شده و با چای و تنقلات از کوهنوردان پذیرایی می کند برای استراحت اتراق می کنیم و با صرف چای خستگی از تن به در می بریم .
ساعت ۳۰/۵ عصر به قلعۀ بابک می رسیم ، گروههای زیادی متشکل از زن و مرد از نقاط مختلف خود را به قلعۀ بابک رسانده اند . در محوطه باز قلعه گروهها با سرودها و نواهای محلی خود دم گرفته احساسات خود را در وصف کوه و طبیعت ابراز می کنند .
حضور این همه جمعیت و عاشق ِ خلقت های خداوندی انسان را از خود بیخود می کند . بر اساس کلام قرآن کریم علائم بسیاری از قدرت الهی در روی زمین آشکار است و چشم و دل بینا می خواهد که آنها را دریابد و توجه نماید . با لحظه ای تفکر در می یابیم ، هر موجود زنده ای اعم از انسان و حیوان و گیاه ، جاندار و بیجان هر لحظه ستایشگر خالق زیباییها و شگفتیهای آفرینش هستند و چرا برخی از آدمها غافل از موهبت ستایش می باشند.
قلعۀ بابک و کوهها و دره ها و جنگل اطراف در هجوم مه غلیظی فرو می روند ، با اینکه طی برنامه قرار بود مسیر بازگشت را از میان جنگل انجام دهیم ، اما به دلیل غلظت مه و امکان گم کردن راه ، بعد از توقف نیم ساعته دوباره از راهی که خود را بالا کشیده بودیم باز می گردیم . در بین راه با گروههایی که تازه از راه می رسیدند خوش و بش و خدا قوت می گوئیم ، شبنم های نشسته بر گونۀ بوته ها باعث شده فضای کوهستان آغشته به عطر و بوی گلهای الوان وعلفها شود و مشام رهگذران را نوازش و سرمست می کند .
ساعت ۳۰/۸ عصر به محل توقف خودرو می رسیم و با استراحتی کوتاه و تعویض لباس مهیای بازگشت شده و به سمت شهر اهر حرکت می کنیم . در شهر اهر برای اقامۀ نماز توقف کرده و سپس به سمت مشکین شهر به راه می افتیم ، با توجه به گذر زمان در بین راه شام سبکی تناول کرده و برای استراحت شبانه در پارک مهر مشکین شهر ساعت دوازده شب چادر می زنیم .
طبق برنامه سرپرست گروه صبح روز جمعه چهاردهم خرداد نود پنج ساعت هفت صبح بیدار باش می دهد و پس از جمع کردن چادرها صبحانه را در محوطۀ پل معلق کنار بستر رودخانه مشکین شهرصرف می کنیم ، آسمان صاف و با اندکی لکه های ابر پوشیده شده و خورشید فرصت تابیدن و خودنمایی پیدا کرده است با توافق بچه ها از پل معلق دیدن کرده و ساعت ده صبح راهمان را به سمت اردبیل ادامه می دهیم .
در بین راه قلۀ سبلان با پوستین سفیدی از برف در میان کوهها قد برافراشته و بزرگی می کند و کوهنوردان علاقمند را با جلوه گری به خود می خواند .
ساعت دوازده ظهر به شهر اردبیل می رسیم و بنا به پیشنهاد بچه ها بدون توقف به سمت شهرسرعین می رویم ، بعد از ورود به سرعین به یکی از مراکز آبدرمانی رفته وتن های خسته از سفر را به آبگرم معدنی می زنیم . بعد از ساعتی استحمام به شهر اردبیل باز می گردیم و نهار را در یکی از رستورانهای شهر صرف کرده و با توجه به بسته بودن مساجد در بین راه جادۀ خلخال به زنجان با توقف کوتاهی اقدام به اقامه نماز و صرف چای عصرانه می کنیم . سپس بدون فوت وقت به سمت دیارمان به راه می افتیم و ساعت هشت عصر به شهر زنجان می رسیم و کوله بردوش با یکدیگر خداحافظی کرده و راه منزل درپیش می گیریم و یاد و خاطرۀ سفر و صعودی دیگر را به بایگانی خاطراتمان می سپاریم و دوستانی را که نتوانستند در جمع ما حضور یابند گرامی می داریم .